میرزا تقی از همان کودکی خواندن و نوشتن را با وجود خاستگاه فروتنانه خود آموخت. او به دلیل استعداد و استعداد طبیعی خود ، دانش و مهارت های مورد نیاز را در حالی که هنوز خیلی جوان بود تسلط داشت. وی به عنوان کاتب به بوروکراسی استانی پیوست و با توانایی های خود، به سرعت در سلسله مراتب دولت پیش رفت. در سال 1829 ، وی به عنوان عضو کوچک یک مأموریت ایرانی در سن پترزبورگ ، قدرت روسیه ، همسایه بزرگ ایران را مشاهده کرد. وی نتیجه گرفت که اگر ایران بخواهد به عنوان یک کشور مستقل زنده بماند ، اصلاحات مهم و اساسی لازم است. وی به عنوان وزیر در آذربایجان شاهد نارسایی های دولت استانی ایران بود و در دوران تصدی در ترکی عثمانی پیشرفت آنها را به سمت مدرن سازی مطالعه کرد. میرزا تقی پس از بازگشت به ایران در سال 1847 ، توسط محمد شاه از سلسله قاجار به دربار ولیعهد ناصرالدین در آذربایجان منصوب شد.

 

با مرگ محمد شاه در سال 1848 ، میرزا تقی عمدتاً مسئولیت اطمینان از جانشینی ولیعهد تاج و تخت را بر عهده داشت. پادشاه جوان به دلیل تشکر ، او را به عنوان وزیر ارشد منصوب کرد و دست خواهر خودش را به ازدواج او داد. در این زمان میرزا تقی لقب امیرکبیر را به خود گرفت. وی نخست وزیری خود را در زمانی بدست آورد که امور کشور کاملاً خراب شده و سیستم داخلی آن کاملاً خراب شده بود. ایران عملا ورشکسته بود ، دولت مرکزی آن ضعیف بود و استانهای آن تقریباً خودمختار بودند. طی دو سال و نیم آینده امیر شروع به اصلاحات مهمی در تقریباً در تمام بخشهای جامعه کرد.

 

هزینه های دولت کاهش یافت. ابزارهای دولت مرکزی مورد بازنگری قرار گرفت و امیر مسئولیت تمام حوزه های دیوان سالاری را بر عهده گرفت. مداخله خارجی در امور داخلی ایران محدود شد و تجارت خارجی تشویق شد. کارهای عمومی مانند بازار تهران انجام شد. یک کالج جدید سکولار ، دارالفنون (خانه مهارت ها) برای آموزش کادر جدیدی از مدیران و آشنایی آنها با فنون مدرن تأسیس شد. از جمله دیگر موفقیت های وی بنیانگذاری روزنامه ای به نام "وقایع اتفاقیه" (وقایع اتفاق افتاده) بود.

 

بسیاری از سو ء استفاده ها در امور سیاسی و همچنین روابط با کشورهای همسایه و سایر کشورهای خارجی صورت گرفت. وی همچنین به سفارش سفارتخانه های ایران در سراسر جهان شرکت کرد. رفتار سفیران سرزمین های بزرگ در ایران به گونه ای بود که از نخست وزیر یک دولت مستقل و خودگردان انتظار می رفت.

 

امیر کبیر با اراده ای راسخ ، بدون شک ، قوی و پایدار به اصلاحات و استثمارهای خود ادامه داد و همه به تنهایی ، در برابر خودخواه ترین ، ظالم ترین و مستبدترین پادشاه سلسله قاجار به همراه خویشاوندان فاسد ، درباریان و چاپلوسان خود ، که در میان آنها بود ، مقاومت کرد. برخی از دولت کنار گذاشته شده بودند. آنها امیر را یک فرد اجتماعی و تهدیدی برای منافع خود می دانستند و ائتلافی علیه او تشکیل دادند که مادر ملکه در آن فعال بود. وی شاه جوان را متقاعد كرد كه امیر می خواهد تاج و تخت را غصب كند.

 

در اکتبر 1851 شاه او را برکنار و به کاشان تبعید کرد ، جایی که به دستور شاه در سال 1852 کشته شد. مورخان و کسانی که با امیر کبیر آشنا هستند و زندگی و آداب او را مطالعه کرده اند ، او را به عنوان یک مرد بزرگ و قابل توجه ارزیابی می کنند .

 

بر اساس پایگاه مرکز اطلاعات علمی تا کنون 74مقاله به زبان فارسی در مورد امیر کبیر منتشر شده که روند آن را در شکل ملاحظه می کنید.